خی لی عشقی
ای ماه من شب امده ستاره بت تب امده
غمگین و خسته باد ها این جان من لب آمده
تنها شکستم این میان با غُصه هستم در نهان
عاشق ترین بودم ولی گویند مردند عاشقان
من انتظار دیدنت تو انتظار رفتنی
بی تو نمی مانم تو ماه اما تو آن سو ء ماندنی
گفتی میائی زودِ زود شب را چراغانی کنی
این غامت غمدیده را از عشق نورانی کنی
دیگر چرا دیر آمدی اینک که در قلب منی
دیگر چرا ای مهربان گویی که فکر رفتنی
این آمدن بهر چه بود این رفتنت تا به کجاست
ای مهربان ماهم ببین این دل چرا غرق فناست
شبها که بی تو میروند درد آورند درد آورند
دلها که نور تو بود اینک چگونه بنگرند
ای نازنین ، جان عزیز امشب بیا در خواب من
نوری بتابان بر رخم نیما با توست ماه من
پس چشم در راهم که تو امشب بیای پیش من
اندر بغل گیرم تو را تا که نرَی از پیش من
عاشق تنها امشب همه چیز رو به راه است دیگر یاد گرفته ام شبها بخوابم " با یاد تو "
همه چیز ........ باورت می شود ؟
تو نگرانم نشو !
همه چیز را یاد گرفته ام !
راه رفتن در این دنیا را هم بدون تو یاد گرفته ام !
یاد گرفته ام که چگونه بی صدا بگریم !
یاد گرفته ام که هق هق گریه هایم را با بالشم ..بی صدا کنم !
یاد گرفته ام چگونه با تو باشم بی آنکه تو باشی !
یاد گرفته ام ....نفس بکشم بدون تو......و به یاد تو !
یاد گرفته ام که چگونه نبودنت را با رویای با تو بودن...
و جای خالی ات را با خاطرات با تو بودن پر کنم !
یاد گرفته ام که بی تو بخندم.....
یاد گرفته ام بی تو گریه کنم...و بدون شانه هایت....!
یاد گرفته ام ...که دیگر عاشق نشوم به غیر تو !
یاد گرفته ام که دیگر دل به کسی نبندم ....
و مهمتر از همه یاد گرفتم که با یادت زنده باشم و زندگی کنم !
اما هنوز یک چیز هست ...که یاد نگر فته ام ...
که چگونه.....! برای همیشه خاطراتت را از صفحه دلم پاک کنم ...
و نمی خواهم که هیچ وقت یاد بگیرم ....
تو نگرانم نشو !!
"فراموش کردنت" را هیچ وقت یاد نخواهم گرفت ...
قصه عجیبی است : بسیاری از ما آدما کسی رو دوست داریم که از ما فرار می کنه و از کسی که به ما عشق می ورزه دوری میکنیم ... روزگار غریبی است
قصه عجیبی است : بسیاری از ما آدما برای کسی که نمی بینیم گریه می کنیم ولی کسی را که می بینیم و او نیز ما رو می بینه رو به گریه می اندازیم...
قصه عجیبی است : بسیاری از ما آدما عاشق اونایی هستیم که هیچ احساسی نسبت به ما ندارند ولی نسبت به اونایی که به ما عشق می ورزند بی احساسیم...
قصه عجیبی است : بسیاری از ما آدما به اونایی دل می بندیم که ظاهرا دوستمون دارند ولی دل اونایی که واقعا دوستمون دارند رو می شکنیم...
قصه عجیبی است : بسیاری از ما آدما وقتی تنها می شیم یاد دوستامون می افتیم ولی وقتی با همیم قدر همو نمی دونیم...
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |